یاسمین زهرایاسمین زهرا، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره

یاسی بابا

یک و نیم سالگی

سه روز پیش واکسن یک سال و نیمگیتو زدیم عزیزم. فقط شب تا صبح یه خورده تب داشتی و فرداش خدا رو شکر  سرحال شدی دوباره.  یه دفتر نقاشی بهت جایزه داده بودن یه جعبه مداد رنگی هم الان داری که سرگرمیت شده و باهاش خط خطی میکنی. یه چیز جالب طرز مداد گرفتنت بود که فقط دو روز اول اشتباه میگرفتی ولی روز سوم دیدم که مثل ما مدادو میگیری و نقاشی میکنی. آفرین به دختر قشنگم.. با آجرای خونه سازیتم که این ماه برات گرفتم یاد گرفتی که چجوری بازی کنی. چند تا آجرو میتونی بچینی خودت روی هم به تنهایی.. همینطور  بازی با حلقه های هوش که ازشون خوشت میاد خیلی! ادای خمیازه کشیدن درمیاری. بهت بگن ماهی شو سریع لباتو جمع میکنی عین ماهی. ...
12 آذر 1394

پیشرفت های تازه

یاسمین زهرای من یاد گرفتی که هر سوالی که ازت میپرسیم سرتو به نشونه تایید تکون میدی!! حتی وقتی بابایی به شوخی بهت میگه کتک میخوای هم بازم سرتو تکون میدی! اگه بگم منو دوس داری یا نه؟ سرتو تکون میدی. میگم چند تا؟ پنج تا انگشتتو نشون میدی! یعنی اینقدر.. چند تا جمله انگلیسی پشت سر هم ازت میپرسم مثلا Do u love mommy? Do u love daddy" Do u like spagety? Are u thirsty? are u hungry? برای جوابش کلا در همه حالت سرتو به نشونه تایید تکون میدی!!  میگم your theeth دندوناتو نشون میدی! your foot یه پاتو میاری بالا نشون میدی. hand's up دو تا دستاتو میبری بالا.  میری دستمالای آشپزخونه یا لباسا رو ورمیداری به خودت آویزون میکن...
11 آبان 1394

یاسی و حال و هوای محرم امسال

یاسمین زهرای گلم امسال دومین محرم زندگیت رو گذروندی. تاسوعا و عاشورای امسال دیگه واسه خودت همه جا رو سیر میکردی و این ور اونور میرفتی!  اینجا آماده شدی برای رفتن به عزاداری: شام غریبان، داری شمع روشن میکنی: خودتم فوتش میکنی: خاموش میشد ذوق میکردی: ...
11 آبان 1394

یک سال و چهار ماهگیت رسید

یاسمین زهرای گل من هر روز که میگذره به شیرین کاریات اضافه میشه. اینم بگم دو تا دندون جدید بالا درآوردی. خیلی هم بازیگوش شدی عسلم. دو تا دستاتو باز میکنی میگی دده.. همش میخوای بری بیرون. میگم برو کفشاتو بیار بریم دده. سریع میری کفشات هر جا هست پیدا میکنی میاری.. بعد سریع میشینی پاهاتو دراز میکنی که کفشاتو پات کنم!!! وقتی داری یه چیزی میخوری که دوس داری، تکون تکون میخوری و مرتب میگی: به به به به.. تو بازی کلاغ پر، یه جمله خیلی واضح که میتونی بگی اینه: توتو پررررررر... چند تا جمله انگلیسی هم که میتونی تشخیص بدی ایناس: وقتی میگم kiss mommy یا kiss daddy میای و من یا بابا رو بوس میکنی. البته بوس بی صدا.. پشت سر هم که میگیم sit dow...
7 مهر 1394

دومین سفر یاسی

یه روز قبل از تعطیلات عید قربان بابایی ماشینی که چندماه بیشتر نیست خریده بود رو برداشت و سه تایی زدیم بیرون از شهر. تو هم که پایه ددر هستی.. رفتیم اصفهان و شهرکرد که عکساشو میزارم.. کنار سی و سه پل، فرصت گیر آوردی داری خاک بازی میکنی: روی پل هم که هرکی میدیدی باهاش حرف میزدی. یه قسمت خنده دارش دو تا پیرمرد بودن که با هم جوابتو میدادن. تو میگفتی باااا..هاااا..ماااااااا... اونام با هم تکرار میکردن. د و قدم میرفتی دوباره برمیگشتی نگاشون میکردی و میگفتی. دوباره اونا با هم تکرار میکردن!!!!!!! یه خانمی هم نمیدونم کجایی بود در طول مسیر چند تا ازت عکس گرفت و قربون صدقت رفت!! اینجام محله جلفا یا محله ارمنی هاست که کوچه ها ...
5 مهر 1394
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به یاسی بابا می باشد