یاسمین زهرایاسمین زهرا، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره

یاسی بابا

جمله گفتن یاسیمن زهرا

1395/7/25 9:45
نویسنده : مامان یاسی
355 بازدید
اشتراک گذاری

یاسمین زهرای گل من تو حرف زدن خیلی پیشرفت داشتی بیشتر انگلیسی.. من فک نمیکردم که کارتونا رو که ببینی انقد تاثیر داشته باشه که کلا بخوای انگیسی صحبت کنی. فک میکردم تا 4 سالگی طول بکشه تا تو جملات و کلمات انگلیسی رو استفاده کنی. الان طوری شده که تو اکثرا داری انگلیسی صحبت میکنی با اینکه من و بابا همش فارسی حرف میزنیم. حتی جملات طولانی انگلیسی رو گفتی ولی فارسی رو هنوز نه..

از فارسی بامزه هاش همینا رو یادمه: نشسته بودی صدات زدم بیا، گفتی الان میام

به اسم بابا صادق میگی صاکت

میخوای کفش پات کنم، میگی کفشی پا کن..

شبا میخوای چراغ خاموش شه، میگی آموشک، یعنی خاموش کن

وقتی باهامون کار داری، میگی بلند شو

یه سری اسم منو صدا میزدی میگفتی طاهله..

کلا فارسی وسایل تو خونه و میوه ها و حیوانات و از اون دست کلماتی که هر روز ما استفاده میکنیم رو میدونی ولی دوست داری بیشتر انگلیسی صحبت کنی..

هر روز تو خونه سه تا کارو حتما باید انجام بدی.. فیلم دیدن، قیچی کردن و خط خطی کردن با مداد

محرم هر جا میرفتیم تو فقط میخواستی بشینی کتاب ورق بزنی و اسم شکلای تو کتابا رو بگی.. هر دفعه هم میپرسیدی what's this و اسمشو میگفتی..

الان تو خونه پوشک نمیشی. پی پی اگه داشته باشی بهم میگی من میبرمت دستشویی. خیلی ترست ازش کمتر شده چون قبلا تا احساسش میکردی  فرار میکردی.  hello pipi میگی و byebye pipi هم وقتی من آب میزنم میگی برا خودت..خندونک جیش هم خودت میشینی رو توالتت کارتو انجام میدی.

اسم این میوه ها هم جدیدا یاد گرفتی: grapes, watermelon, pomegranate, strawberry, banana, pear, lemon وقتی هر کدومو بخوای انگلسیشو میگی غیر از گلابی که انگلیسیشو بلدی ولی فارسیشو میگی..

این حیوونا هم  اسماشونو با صداهاشون یاد گرفتی و شعرشو خیلی دوس داری:  wolf, awl, frog, horse, deer,  ship, cow,bird, ant,bear, cat, mouse, lion, rooster, tiger, dianosor, snake

یه چیزی که اعصابتو خورد میکنه مثلا زیپ لباست نمیره بالا میگی yucky

یه چیزی دستت باشه از دستت بیفته زمین میگی Oops

وقتی بهت میگم الان میرم مثلا برات شیر میارم میگی yes, please

هر چیزی که میدمت با thank you تشکر میکنی.  یبار بابا لیوان آب داد دستت گفتی thank you daddy .. بابا زد زیر خنده..

اون میدون معروف وسط ده که پر از گل هست، قبلا گفته بودم که خیلی دوس داری بری گلاش رو بچینی. یه روز سوار ماشین بودیم تا رسیدیم به میدون گفتی Hello flowers, همین که میدونو دور زدیم گفتی bye- bye flowersخندونک

cup , coffie به فنجون و چایی میگفتی

رفته بودیم تولد دوستت اونجا خاله (دوست من) به تو هم یه دوربین کادو داد. همونجا جلو چشمت گرفتی و به من گفتی say cheese..

میخواستی غذا دهن ماوا دخترداییت که یه سال و نیمشه، بکنی، قاشق میگرفتی طرفش میگفتی say aaaaaaa

رفتی رو دوچرخت نشستی و به بچه همسایه میگفتی: push please

دایی و زن دایی اومده بودن خونمون من شربت درست کردم تا آوردم گفتی hurrey, juce

کلا خیلی hurrey رو به کار میبری.. از هر چی که خوشحالت کنه دو تا دستاتو باز میکنی میگی hurreyyyyyyyyy

ده بودیم به خاله گفتی book بهت دفتر داد بعد گفتی pencill please

به بابا حسن میگی بابا بسن. خونه اونا بودیم بهم گفتی book بهت کتاب دادم بعد گفتی now pencill یعنی حالا مداد بده..

وقتی قیچی میخوای اکثرا میگی قیچی ولی یه روز اتفاقی اشاره کردی گفتی sissors

دایی میگفت شکلات که دادی بهش که باز کنه گفتی please open it

با دستت ادای فوت کردن حباب در میاری میگی bubbles

تو ماشین بودیم همینجور که روی پای من بودی، بالا پایین مینداختی خودتو و میگفتی up- down

یبارم موقع خداحافظی گفتی see you.

goodbye هم میگی

تو آسمون اینا رو نشون میدی میگی: cloud, star, moon

اشاره میکنی میگی: look!!!! moon

Beautifull هم خیلی قشنگ تلفظ میکنی..

, house, queen, coin هم بلدی.. ده که بودیم به هر خونه ای جدا جدا اشاره میکردی میگفتی house.

مفهوم my هم تازگیا فهمیدی کتاب دستت بود گفتی my book,  به من اشاره میکردی میگفتی my mommy

میای منو بغل میکنی و خیلی با ناز میگی I love you mommy

رفته بودیم روضه از دور بابایی رو که دم پایگاه واستاده بود دیدی میگفتی Hello daddy, Hello daddy و میدوییدی طرفش. حالا همه هم داشتن نگاه میکردن..

خونه بابا حسن هم که میریم جدا جدا سلام میکنی.. hello عمو، hello بابا بسن

بعضی وقتا به جای hello کلمه hi به کار میبری.. میگفتی hi mommy

اینجام رفته بودی تولد فاطمه:

یه روز کفشاتو پوشیده بودی بپر بپر میرفتی پیش بابا میگفتی daddy, daddy, look at shoes, they're red

دوباره بپر بپر میومدی پیش من میگفتی mommy, mommy, look at shoes, they' re red

یه روز دیگه بابا داشت هم قلقلکت میداد هم برات شکلک در میاورد، تو همینجور که از خنده غش رفته بودی میگفتی It sounds funny

با بابا یه بازی میکردین و من ازتون فیلم میگرفتم از دور میدویدین و میپریدین رو پتو، بعد بابا خسته شده بود بهش میگفتی come on, let's play

یا روضه بودیم خسته شده بودی پاشدی  به من گفتی come on, let's go

یه طبل کوچولو دست حسین پسر داییت بود، اون داشت میزد ازش گرفتی گفتی my turn

همه جملاتی که تو تا الان به کار بردی، تو کارتونا استفاده شده بود..

پسندها (1)

نظرات (1)


27 خرداد 97 12:50
توی پیوندام هستید.....دنبالتون کردم...
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به یاسی بابا می باشد