مسافرت شمال یاسی
یاسمین زهرای عزیزم شعرایی که با خودت میخونی ایناس:
pat a cake, wheels on the bus, twinkle-twinkle, open-shut
اینم کشف کردم که شعر kika,how do که میخوندی همون twinkle,twinkle بود که بقیشم سعی میکردی بگی اینجوری: up abooo skyyyyyyyyy
کفشاتو خودت الان قشنگ پات میکنی. وقتی میخواستی بگی پات کنیم میگفتی: کفش پا کن.
یه بارم اومدی شلوار پات کنی دو تا پاتو کردی تو یه پای شلوار، پاهات گیر کرد زدی زیر گریه. من اومدم یادت بدم گفتم خودت شلوارتو بکش بالا، خودت کشیدی، بعد غش رفتی از خنده که خودت اینکارو انجام دادی..
انقدر بامزه کلماتو ادا میکنی و میگی که الان در خاطرم نمیگنجه دونه دونه بگم.
دیروز داشتی با خودت کاراته کار میکردی. یه دستتو جلو میزاشتی پاتو عقب، هی میگفتی اوس.
این هفته که گذشت رفتیم مسافرت. عکساشو پایین گذاشتم. سه روزش رو یه خونه گرفته بودیم، بقیش چادر زدیم. تو چادر عین خونه خودمون، موقع خواب همه میخواستن بخوابن تو با خودت شروع میکردی شعر twinkle, little star خوندن.
یاسی و غازها/ مرد غازچرون هم اونجا بود و یه چوب بلند دستش بود
یاسی در حال سلفی گرفتن:
آبشار آب پری:
جنگل و ساحل دریا/ بابایی برات از دریا ماهی گرفت:
دریاچه آبیدر- سیسنگان
تله کابین و شهر بازی رامسر:
حرم امام خمینی:
حرم حضرت معصومه:
مشهد اردهال:
نیاسر: