سرگرمی های یاسی

یاسمین زهرای خوشگلم ده روز به تولدت مونده. سر خودتو بلدی چه جوری گرم کنی. شبا که میخوایم چراغا رو خاموش کنیم سریع میگی من.من. بابایی بغلت کنه و شما خاموش  کنی. از سایه بازی روی دیوار گرفته تا وقت خواب که یادت میفته فیلماتو ببینی. میری کیف منو دسته شو میگیری میاری تا من بدم بهت.

روزا ماهیگیری میکنی با اون قلابا و ماهیا که برات خریدیم. دیشب که بابا حسن پنکه رو باز کرده بود و داشت تعمیر میکرد تو هم یه پیچ دستت گرفته بودی میخواستی تعمیر کنی خانم مهندس.

از سبزی پاک کردن و جارو کردن و دستمال کشیدن تا گندم ریختن برای مرغا و شستن مرغا و نظافتشون. تعارف کردن غذا به گربه و ...

خدا رو شکر دیگه کم کم داره دامنه لغاتت زیاد میشه هم فارسی هم انگلیسی...

عمو رو قبلا نمیتونستی بگی که جدیدا میگی.. خیلی کلمات رو شکسته بسته میگی. بنفش رو بفش.. وقتی میایم تو خونه بابا حسن یکیشون خواب باشه تو میگی هیسسس لالا. یعنی هیچکی سروصدا نکنه ایشون خوابن. اینجام با بابایی رفته بودیم پارک با بابایی الاکلنگ بازی میکردین. تاب توی پارک دیده بودی هی میگفتی تاب. تاب.

ماشین اسباب بازیت یا ماشین میبنی تو خیابون میگی car..

به انگلیسی رنگ آبی و زرد رو نشون میدی. من میگم what color is this? میگی blue یا yellow

happy رو درست تلفظ میکنی دیگه. blink your eyes که میگم میخوای چشمک بزنی مثلا چشاتو باز و بسته میکنی.. pucker up your lips: لباتو غنچه میکنی.. jump: میپری. این کلمه رو البته دو هفته قبل تو کلاس با بچه ها کار میکردیم دیروز سر سفره گفتم یاسمین jump سریع انجام دادی با این که دوهفته از کلاس گذشته بود. قربون تو دختر باهوشم برم..

take a bow خم میشی احترام میذاری..